کابلیان با خون مینویسند

دوستان گرامی این صفحه بیان کننده درد کابلیان و تمام مردم افغانستان در سه دهه اخیر است

کابلیان با خون مینویسند

دوستان گرامی این صفحه بیان کننده درد کابلیان و تمام مردم افغانستان در سه دهه اخیر است

از گدایی ننگ دارم، ولی بسوزند

از گدایی ننگ دارم، ولی بسوزند "رهبران" ما.....



حزب وحدت در جنوب دریای پغمان و اتحاد این طرف دریا قرارگاه گرفتند و گلوله های هر دو جانب به خانه های مردم اصابت می کرد که در قبال خود تخریب خانه ها، زخمی و کشته بجا داشت و مردم شروع کردند به تخلیه منطقه. ولی پوسته های مسلح اتحاد مانع مردم می شدند مخصوصآ شخصی بنام علاقه دار در کنار سرک عمومی کوته سنگی نزدیک تانک تیل دیوانبیگی پوسته داشت که روزانه خانه های مردم را تخریب، چوب دستک، کلکین و دروازه های آنها را در محضر عام می برد. چون مردم بی دفاع بودند هیچ نوع مقاومت صورت نمی گرفت تا اینکه درین جدال پسر خردم که وحیدالله نام داشت و مانع دزدی اموال خانه من می شد، کشته شد. من که دو پسر جوان خود را از دست دادم، (پسر کلانم را جانیان جهادی در 1469 از خانه برده و در جای نامعلومی کشتند) زندگی برایم مفهوم نداشت. زنم می گفت که ما هم بای کشته شویم، تصمیم رفتن به جای دیگر را نداشت. چون در محاصره بودیم برای خوردن و سوزاندن چیزی نداشتیم و از همه بدتر، افراد پوسته هم نان می خواستند که باید برای شان داد در غیر آن بنام کمونیست هر چه دلشان می خواست انجام می دادند و دهها بی ناموسی صورت می گرفت. ناگزیر پنهانی بدون برداشتن کوچکترین چیزی از خانه با خانمم و بچه سومی به طرف دو راهی پغمان در حرکت شدیم. بالای ما باران گلوله می بارید که در بین راه خانمم زخمی شده و به بسیار مشکل خود را به پوسته علاقه دار رسانیده از آنان کمک خواستیم ولی افراد پوسته به جای کمک به تلاشی جیب های ما پرداختند. بعد از عالمی عذر و زاری به طرف کمپنی روان شدیم و چون پول تداوی را نداشتیم زخم خانمم چرکین شد. ما دیگر همه چیز خود را از دست داده بودیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد