-
پتنوس پر از چشم های کشیده را پیش من گذاشتند
یکشنبه 23 مهرماه سال 1391 23:24
پتنوس پر از چشم های کشیده را پیش من گذاشتند زنی که در جستجوی پسر گم شده اش بود چشم دید خود را چنین قصه کرد: وقتی که پیش عبدالعلی مزاری رفتم اشک ریختم و از او پسرم را خواستم. مزاری فریاد کشید و گفت که پسرم پیش آنها نیست ولی وقتی اصرار کردم که پسرم پیش شماست، بعد از چند لحظه سکوت گفت پتنوس را بیاورید. آنگاه پتنوس پر از...
-
!مردی با خاطرات تلخ از جنگ
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 21:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مردی با خاطرات تلخ از جنگ! Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA امروز ما مردی را با خود داریم که در زمان جنگ های گروهی تمام فامیل خود را از دست داده است و او این حادثه را چنین بیان می کند : «ما یک خانه گلی در ساحه کارته سه کابل داشتیم و با تمام مشکلات روزگار آنرا...
-
روزی حین سفر جلال آباد – کابل
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 23:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA روزی حین سفر جلال آباد – کابل Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA موتر سواری ما در سروبی توسط زرداد (از دزدان سر سپرده گلبدین) متوقف ساخته شد، بعد از پایین کردن همه تلاشی را شروع و پول نقد همه مسافران را از نزد شان گرفتند. مسافری که پول های بیشتری داشت در همان جا...
-
فاتحه مرا گرفته بودند…
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 00:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA فاتحه مرا گرفته بودند… Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA از پنجشیر هستم و سالهاست که در کابل زندگی دارم. با آمدن تنظیم ها وضع دکان ما در مندوی کاملآ بهم خورد. سال 73 بود و روزی می رفتیم به دکان خود در مندوی. با سه نفر دیگر تکسی ای کرایه کردیم. تکسی ران پیشنهاد...
-
از گدایی ننگ دارم، ولی بسوزند
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 00:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA از گدایی ننگ دارم، ولی بسوزند "رهبران" ما..... Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حزب وحدت در جنوب دریای پغمان و اتحاد این طرف دریا قرارگاه گرفتند و گلوله های هر دو جانب به خانه های مردم اصابت می کرد که در قبال خود تخریب خانه ها، زخمی و کشته بجا داشت و...
-
خواهرم در چنگال گلم جم ها.....
جمعه 4 آذرماه سال 1390 20:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خواهرم در چنگال گلم جم ها..... تقریبآ عصر روز بود که جنگ شدید بین طرفداران ربانی و گلم جم ها در گرفت. هر طرف مرمی می خورد، همگی ما در زیر خانه ها پنهان بودیم که در همسایگی ما غوغا برپا شد. پدرم از خانه بر آمده و دوباره برگشت، به مادرم و ما گفت که در زیر خانه باشیم چراکه...
-
خون دلبندان و همسر نازنینم را نخواهم بخشید
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 21:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خون دلبندان و همسر نازنینم را نخواهم بخشید Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در صحبت با مردی نشسته ام که از عمرش بسیار تکیده تر بنظر میرسد. از دست دادن زن و فرزندانش هنوز روح و روانش را میسوزد. جز اشک ریختن حرفی ندارد. آقای عبدالشکور غمگین داستان زندگیش را چنین...
-
جسد پر خون شوهرم را در آغوش گرفتم
جمعه 6 آبانماه سال 1390 19:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA جسد پر خون شوهرم را در آغوش گرفتم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مصاحبه با خانم نازنین در شاه شهید کابل زندگی متوسطی داشتم، تازه ازدواج کرده بودم. زلمی شوهرم با برادران نوجوانش خرج 12 تن از اعضای خانواده را تهیه میکرد. از زندگی مشترک خود راضی بودم. شوهرم...
-
پسرم سوراخ سوراخ شده بود
جمعه 15 مهرماه سال 1390 20:42
پسرم سوراخ سوراخ شده بود Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مسجد شاه شهید پر از نمازگزار بود. ملا امام مسجد نماز صبح را ختم کرده و درود می خواند که پسر کوچکم داخل مسجد شد، آهسته در گوشم گفت: سه نفر مسلح با جیپی آمده شما را می خواهند،...
-
کشته شدن مادرم
جمعه 8 مهرماه سال 1390 23:23
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA کشته شدن مادرم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نمیدانم طی 4 سال 71 تا 75 مردم چگونه زندگی کردند و چگونه زنده ماندند. هر چند کودکی بیش نبودم ولی از هشت، نه سالگی دهشت، ویرانی، گرسنگی، بی سرپناهی و بی کسی را تجربه کردم. وقتی مجاهدین آمدند، مادرم و پدرم بسیار...
-
پیوسته مرده دفن میکردم
جمعه 1 مهرماه سال 1390 19:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پیوسته مرده دفن می کردم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA قصبه کارگری بر دامنه ی کوه شمال کابل یکی از نقاط مزدحم و کم درآمد پایتخت می باشد. این منطقه با وجودیکه از مرکز جنگهای تنظیمی دور واقع بود، ضربات و تلفات سنگینی را متحمل گشت. من که کارگر خانه سازی...
-
مرا یکراست بر قبر خانمم بردن
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 23:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مرا یکراست بر قبر خانمم بردن Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در یکی از ریاست های پایتخت دریور بودم. علاوه به معاش، از درک تیل و خرید پرزه با «جورآمد» های مدیر ترانسپورت گاهی به من هم «لطف» می شد. کارمن در داخل شهر، آوردن و بردن مامورین ریاست بود. نماینده...
-
دو برادر رفتند و بر نگشتند
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 13:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دو برادر رفتند و بر نگشتند Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خانه هاى بهم پیوست و قدیمى ده افغانان بر دامنه ى آسمایى، شهر کابل را در چشم ساکنان آن هر لحظه مینمایاند. درین خانه هاى کوچک که چون غرفه هاى گلى نامنظم چیده شده بودند، اکثر کابلی هاى کم در آمد و اهل...
-
پارچه توپ کاسه سر کارگر را بر داشت
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 22:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پارچه توپ کاسه سر کارگر را بر داشت Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA ماه ثور شروع شده بود، رفت و آمد هاى دپلماتیک در هشتم ماه رسماً قدرت را به مجاهدین سپرد. افراد مسلح از شروع سال براى ورود به پایتخت آمادگى گرفته بودند و چون مور و ملخ ب ه کابل ریختند....
-
مکتب و مسجدى نبود که نگشته باشیم
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 17:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مکتب و مسجدى نبود که نگشته باشیم Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA یکسال قبل ا ز مکتب فارغ شده بودم . تلاش هایم بخاطر کاریابی بجایی نرسید. گفته میشد تا حزبی نباشی ممکن نیست مقرر شوی. پدرم دو سال قبل در گذشته بود، من و برادر کوچکم کراچی کشی کرده، زندگی...
-
تا ابد اعذاب وجدان میکشم
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 23:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تا ابد اعذاب وجدان میکشم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در سال ۱۳۶۲ خانه و چند دکان خود را در جاده رها کرده پشاور رفتیم. تلاش های کاکایم بخاطر سرپرستی خانه و دکانها بی نتیجه مانده بپدرم نوشت: تمام جایداد را «خاد» غصب کرده، زور ما بدولت نمی رسد. اگر جنجال کنم...
-
ما تنها ماندیم
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 00:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما تنها ماندیم Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA ساعت های ۴ عصر جنگ کمی آرام شد و فیرهای هوایی از فراز خانه ما عبور کرده، بر سنگلاخ سوراخ سوراخ شده ی آسمایی فرود می آمدند. پدرم حینیکه حویلی را ترک می کرد صدا زد «تا ضرورتی نباشد از پناه گاه بیرون...
-
خواهرم به خواب ابد فرورفته بود
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 00:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خواهرم به خواب ابد فرورفته بود Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما کرایه نشین خانه ی محقری در سرک تخنیکم بودیم. پدرم در یکی از وزارتخانه ها ملازم بود و هر صبح با بایسکل غرازه اش به کار می رفت. من تازه صنف یازده شده بودم. خواهرم صنف ۷ و برادر کوچکم صنف ۵ بود....
-
قیس جان هرگز نیامد
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 15:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA قیس جان هرگز نیامد Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پدرم ناوقت ها زن گرفته بود . با چهار طفلی که مادرم بدنیا آورده بود چنان تکیده به نظر می رسید که گویی ۷۰ ساله است . ما سه خواهر و یک برادر بودیم . پدرم بی هیچ واقعه ی همیشه استغفار می کرد و این شده بود...
-
زن عجب شهامتی داشت
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 17:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA زن عجب شهامتی داشت Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پیر مرد با اضطراب عجیبی گاه به من ، گاه به موترم می دیدو هیچی نمی گفت، من عوض او به بارکش ها نهیب می زدم : زودتر بار کنید ! اگر در راه شب شد روی کابل را...
-
و ما تا تایمنی گریستیم
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 01:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA و ما تا تایمنی گریستیم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هوای کابل دل انگیز بود. بهار به پیشواز پندک و برگ می خندید و پرستو های دور به شهر عشق و حماسه قدم میگذاردند. رادیوها از یکی دو ماه به اینسو افغانستان را سرخط اخبار خود داشتند. خوشی و اضطراب در سینه ی...
-
چشم های پدر قدبالای شازیه را می پایید !
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 23:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چشم های پدر قدبالای شازیه را می پایید ! Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تا آن صبح مجاهدین را ندیده بودم. جوانان کم سن با لباس های پلنگی پیاده و سوار بر پیکپ ها، فاتح و خرامان بر جاده های کابل عبور و مرور می کردند. من کنار جاده مات و مبهوت آرام آرام حرکت می...
-
فرشتــه ی ما را کشتنــد
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 03:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA فرشتــه ی ما را کشتنــد Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA شبی که «فرشتگان موعود» در جاده های کابل قدم می ماندند ما تا ناوقت های شب بیدار بودیم. گنهکاران اصلی از کابل گریخته بودند چیزی ش ـ بیه ام ــ ید و اضطراب در پلک های تک تک ما پیدا بود. رادیو ها از صحبت های...
-
ما هفت بار گریختیم
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 03:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما هفت بار گریختیم طلیعه ی بامداد، شیر دروازه و آسمایی را چون دوبال نقره یی در ضمیر فلک می رویاند و کابلیان تازه به سلام صبح بر می خاستند که ناگهان قیامتی برکوه و کمر پیچید. تازه «حکومت اسلامی» اعلام شده بود و ما کابل نشینان انتظار « فرشتگان» زمینی یی را داشتیم که در پرتو...